داشتم فکر میکردم کجا بریم دلمون وا شه؟ 

یادم به روزایی افتاد که وبلاگ نازی کامنت میذاشتم "هوی خره! 4 ازادی ام میای؟" بعدم کامنت رو اشتباهی سند میکردم برا سجاد! 

الان هم یهو گفتم برم یه سر به رادیو بلاگیا بزنم! بعد بغضم گرفت! چه بیشمار جمعه هایی که صبش تو راه باشگاه لافکادیو میخوندیم، بعد ناهار یه ماسک میذاشتیم رو صورتمون درازکش رادیو بلاگیها گوش میدادیم! عمر چه شتابان میگذره سامان جان! یه زمانی چه با اصالت و عمیق و پر لذت بلاگر بودیم. 

چه این روزا همه چی تو سری خورده شده! رابطه ها، ساختمونا، بلاگر بودنمون! 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها