گرچه که عین روز برام روشن بود نمیشه، ولی دیشب با اون یکی ساجده - یکی از دوستام تو کتابخونه- هماهنگ کردیم که فردا سر ساعت هشت کتابخونه ایم! که هر کی نیاد اقا!
حالا الان ساعت چنده؟ هفت و پنجاه و سه! من کجام؟ دشووری.
باز خدایا شکرت! همین که تمام روز رو نمیخوابم هم جای شکر داره.
درباره این سایت